جستجو
رزرو نوبت آیکون رزرو
02126421249
مشاوره و پشتیبانی

آیا تشخیص افسردگی با نقشه مغزی امکان پذیر است؟

نقشه مغزی فرد افسرده، روشی علمی و دقیق برای بررسی الگوهای فعالیت الکتریکی مغز است که با استفاده از الکتروانسفالوگرافی کمی (qEEG) انجام می‌شود. در این فرآیند، حسگرهای ظریفی روی پوست سر قرار می‌گیرند تا سیگنال‌های مغزی ثبت و به‌صورت نقشه‌ای رنگی نمایش داده شوند. این نقشه می‌تواند تغییرات یا ناهماهنگی‌های عملکردی در بخش‌های مختلف مغز را که با افسردگی مرتبط هستند، نشان دهد. تحلیل این داده‌ها به پزشک کمک می‌کند تا علت‌های عصبی احتمالی شناسایی و مسیر درمانی مناسب‌تری طراحی شود، به‌گونه‌ای که درمان هدفمندتر و متناسب با شرایط هر فرد باشد.
زن افسرده کاندید برای گرفتن نقشه مغزی فرد افسرده

فهرست عناوین

چرا تشخیص افسردگی با نقشه مغزی مفید است؟

نقشه‌برداری مغزی (Brain Mapping) یکی از ابزارهای پیشرفته علوم اعصاب است که با استفاده از فناوری‌هایی مانند الکتروانسفالوگرافی کمی (qEEG)، EEG و تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI)، الگوهای دقیق فعالیت الکتریکی و عملکردی مغز را بررسی می‌کند. این روش می‌تواند تغییرات مرتبط با افسردگی، مانند کاهش فعالیت در قشر پیش‌پیشانی یا افزایش فعالیت آمیگدالا، را شناسایی کند. مزیت مهم آن، تشخیص بر اساس شواهد زیستی به‌جای صرفاً علائم رفتاری است.

علاوه بر تشخیص، نقشه‌برداری مغزی در پیش‌بینی میزان پاسخ بیمار به درمان‌هایی مانند دارودرمانی، درمان شناختی-رفتاری (CBT)، نوروفیدبک یا تحریک مغناطیسی مغز (rTMS) کاربرد دارد. همچنین، با استفاده از qEEG می‌توان روند درمان را به‌صورت مداوم پایش و تنظیمات لازم را برای بهبود اثربخشی انجام داد.

تفاوت qEEG با EEG معمولی

EEG معمولی، تنها امواج مغزی را ثبت می‌کند؛ اما qEEG با تبدیل داده‌ها به نقشه‌های رنگی، مناطق فعال یا غیرفعال مغز را نشان می‌دهد. این ویژگی، qEEG را به ابزاری کلیدی برای تحلیل نقشه مغزی فرد افسرده تبدیل کرده است. مزایای qEEG شامل دقت بالا (۸۵-۹۰٪)، توانایی برنامه‌ریزی درمان به‌صورت منحصربفرد و ارزیابی میزان اثربخشی درمان است.

تفاوت QEEG با EEG

جالب است بدانید که QEEG نه‌فقط در تشخیص افسردگی؛ بلکه در سایر اختلالات مانند اضطراب، ADHD  و حتی تحلیل نقشه مغزی اسکیزوفرنی نیز به‌کار می‌رود. این گستره کاربرد، نشان‌دهنده توانایی بالای QEEG در بررسی تغییرات عملکردی مغز در شرایط مختلف روان‌پزشکی است. brain mapping for depression

نقشه مغزی فرد افسرده چه تفاوتی با فرد سالم دارد؟

مطالعات تصویربرداری پزشکی، نشان داده‌اند که افراد مبتلا به افسردگی، اغلب کاهش حجم ماده خاکستری در نواحی مهمی مانند هیپوکامپ، قشر پیش‌پیشانی و آمیگدالا را تجربه می‌کنند که با کاهش حافظه، اختلال در کنترل احساسات و افزایش واکنش‌های منفی مرتبط است. در تشخیص افسردگی با نقشه مغزی بررسی موارد زیر قابل‌توجه است: Brain structure alterations in depression

  • برهم خوردن تعادل انتقال‌دهنده‌های عصبی (سروتونین، دوپامین، نوراپی‌نفرین)؛ افسردگی با کاهش سطح سروتونین، دوپامین و نوراپی‌نفرین همراه است. این عدم تعادل، می‌تواند فعالیت مناطقی مانند قشر پیش‌پیشانی را مختل کند و در qEEG فرد افسرده به‌صورت الگوهای غیرطبیعی ظاهر شود.
  • تغییر در عملکرد قشر جلوی مغز(Prefrontal Cortex) ؛ قشر پیش‌پیشانی در افراد افسرده فعالیت کمتری دارد که با مشکلات تصمیم‌گیری و تنظیم رفتار مرتبط است. این تغییر در qEEG فرد افسرده به‌صورت کاهش امواج بتا دیده می‌شود.
  • التهاب و اختلال در سیستم ایمنی مغز؛ التهاب مغزی در افراد افسرده شایع است و می‌تواند عملکرد نورون‌ها را مختل کند. این موضوع در نقشه مغزی فرد افسرده به‌صورت الگوهای غیرطبیعی ظاهر می‌شود.
  • الگوی امواج مغزی در فرد افسرده؛ qEEG فرد افسرده افزایش امواج آلفا و کاهش امواج بتا را نشان می‌دهد. امواج آلفا با آرامش و امواج بتا با تمرکز مرتبط هستند.
  • تفاوت فعالیت مغزی در نیمکره‌های چپ و راست؛ عدم تقارن بین نیمکره‌های چپ (احساسات مثبت) و راست (احساسات منفی) در نقشه مغزی فرد افسرده شایع است. لازم به ذکر است که در این عارضه، فعالیت بیشتری در نیمکره راست، دیده می‌شود.

آیا شدت یا نوع افسردگی در نقشه مغزی مشخص می شود؟

مطالعات اخیر با استفاده از qEEG نشان داده‌اند که شدت افسردگی با افزایش امواج تتا در ناحیهٔ جلویی مغز ارتباط دارد و در موارد افسردگی شدید، نسبت تتا به بتا نیز به‌طور قابل‌توجهی بالا می‌رود؛ در حالی که در افسردگی خفیف، افزایش امواج بتا ملایم‌تر است و نسبت تتا-بتا کمتر تغییر می‌کند.

عکس مشخص شدن شدت یا نوع افسردگی در نقشه مغزی

همچنین،qEEG  می‌تواند تفاوت‌های زیستی (تفاوت‌هایی که در مغز و فعالیت‌های عصبی افراد وجود دارند و قابل اندازه‌گیری هستند)، میان زیربخش‌های افسردگی را نشان دهد؛ برای مثال امواج مغزی افراد دچار افسردگی آتیپیک (کسانی که بیشتر احساس خستگی و پرخوابی دارند) با کسانی که افسردگی ملانکولیک دارند (احساس گناه شدید یا بی‌حسی احساسی) فرق می‌کند. این داده‌ها می‌تواند علاوه بر  بررسی تفاوت مغز افراد افسرده و سالم به تشخیص نوع افسردگی نیز یاری رساند.

نقش نقشه مغزی در درمان افسردگی

نقشه مغزی یا qEEG نقش مهمی در درمان افسردگی دارد؛ زیرا الگوهای غیرطبیعی فعالیت مغزی را شناسایی می‌کند. این اطلاعات به پزشکان کمک می‌کند تا درمان‌های هدفمندتری مانند نوروفیدبک یا rTMS را انتخاب کنند؛ همچنین در تشخیص افسردگی با نقشه مغزی qEEG، می‌تواند پیش‌بینی کند که کدام بیماران به درمان دارویی پاسخ بهتری می‌دهند. به این ترتیب، نقشه مغزی ابزار ارزشمندی برای شخصی‌سازی درمان افسردگی محسوب می‌شود.

  • مزایای qEEG در انتخاب دقیق دارو؛ این روش می‌تواند احتمال پاسخ به دارو را افزایش دهد و نیاز به آزمایش‌های چندگانه را کاهش دهد، چراکه دارو طبق نتایج واقعی مغز انتخاب می‌شود.
  • استفاده از نقشه مغزی در ارزیابی اثربخشی روان‌درمانی؛ استفاده از QEEG پیش و پس از درمان‌هایی مانند CBT یا IPT نشان‌دهنده تغییر در الگوهای فعالیت مغزی است و اثربخشی جلسات را به‌صورت عینی گزارش می‌دهد. این داده‌ها کمک می‌کند تا روان‌درمانگر بداند کدام روش یا تمرین، تاثیر بیشتری داشته و در صورت نیاز روش درمانی را تنظیم کند.
  • استفاده از نقشه مغزی برای برنامه‌ریزی درمان با rTMS؛ QEEG نقاط دقیق مغزی را برای تحریک مغناطیسی rTMS مشخص می‌کند و به انتخاب هدفی موثرتر کمک می‌کند. مطالعات نشان داده‌اند که برنامه‌ریزی مبتنی بر qEEG باعث کاهش تعداد جلسات و افزایش اثربخشی درمان می‌شود.
  • کمک نقشه مغزی به طراحی نوروفیدبک اختصاصی برای فرد افسرده؛ با تحلیل qEEG، پروتکل نوروفیدبک دقیق مطابق نقطه‌ضعف مغزی فرد (مثل بیش‌فعالی یا کم‌فعالی امواج) طراحی می‌شود. نتایج یک مطالعه چندمرکزی نشان داد، برنامه‌های نوروفیدبک براساس qEEG منجر به میزان بهبودی تا ۵۵٪ در برخی اختلالات شده است.
  • پایش روند درمان و بهبودی با مقایسه qEEG قبل و بعد درمان؛ qEEG تکراری امکان نظارت دقیق بر تغییرات فعالیت مغزی بیمار در نتیجه دارو یا درمان‌های غیر‌تهاجمی را فراهم می‌کند.

نقشه مغزی افسردگی در کودکان و نوجوانان چگونه است؟

نقشه مغزی فرد افسرده در کودکان و نوجوانان افزایش امواج دلتا و کاهش امواج بتا را نشان می‌دهد. تشخیص زودهنگام افسردگی در این گروه سنی می‌تواند خطر عود را تا ۵۰٪ کاهش دهد. آماده‌سازی کودکان برای qEEG نیازمند محیط آرام و توضیح ساده است.

بزرگسالان مبتلا به افسردگی کودکان و نوجوانان مبتلا به افسردگی ویژگی‌ها
کاهش پایدار و مشخص در نیمکره چپ فرونتال کاهش نامتقارن در نیمکره چپ فرونتال (ولی کمتر پایدار) الگوی فعالیت امواج آلفا
ممکن است افزایش تتا وجود داشته باشد اما با الگوهای متفاوت افزایش فعالیت تتا در نواحی پیش‌پیشانی (پیش‌بینی‌کننده خلق منفی) فعالیت امواج تتا
اختلال پایدارتر در اتصال DMN و شبکه‌های کنترل شناختی اختلال در شبکه پیش‌فرض (DMN) با الگوهای در حال رشد و ناپایدار اتصال عملکردی مغز
پاسخ بهتر به درمان دارویی یا ترکیبی پاسخ بهتر به مداخلات غیر دارویی مانند بازی‌درمانی و CBT پاسخ به درمان
در صورت مزمن شدن، درمان دشوارتر و مقاوم‌تر در صورت تشخیص زودهنگام، قابل بازگشت‌تر و قابل مدیریت‌تر پیش‌آگهی

تصویر کودک افسرده کاندید گرفتن نقشه مغزی افسردگی

نقشه مغزی یا qEEG در بررسی افسردگی کودکان و نوجوانان اهمیت ویژه‌ای دارد؛ زیرا در این سنین مغز هنوز در حال رشد است و الگوهای فعالیت مغزی نسبت به بزرگسالان متغیرتر و کمتر پایدارند. تشخیص زودهنگام افسردگی با کمک qEEG می‌تواند به پیشگیری از مزمن شدن بیماری و اثرگذاری بلندمدت آن بر رشد شناختی و اجتماعی کودک کمک کند.

باید توجه داشته باشید؛ انجام qEEG در کودکان، نیاز به آماده‌سازی خاصی وجود دارد؛ برای مثال به دلیل تحرک بیشتر و تمرکز کمتر کودکان، پیش از انجام تست، باید محیط آرام و بدون استرس فراهم شود، مدت زمان ثبت کوتاه‌تر شده و از روش‌های بازی‌محور برای حفظ همکاری استفاده شود؛ همچنین کودک باید خواب کافی داشته باشد تا نتایج ثبت‌شده دقیق‌تر باشند. Brain map of depression in children and adolescents

عوارض و خطرات احتمالی نقشه مغزی برای افراد افسرده

qEEG  یا نقشه‌برداری مغزی غیرتهاجمی و بدون تحریک مغز است و در اصل فقط سیگنال‌های الکتریکی مغز را ثبت می‌کند؛ بنابراین به‌طور کلی بی‌خطر محسوب می‌شود. این روش به‌دلیل ثبت فعالیت‌های مغزی و بررسی تفاوت مغز افراد افسرده و سالم، ابزاری ارزشمند در پژوهش‌ها و تشخیص‌های تکمیلی است گزارش‌ها نشان داده‌اند که احتمال بروز عوارض بسیار پایین است و اگر اتفاق بیفتد معمولا به تحریک پوستی جزئی ناشی از الکترودها یا واکنش کوتاه‌مدت روانی– هیجانی محدود می‌شود.

چه کسانی نباید qEEG انجام دهند؟

افرادی که قصد دارند از روش تشخیص افسردگی با نقشه مغزی پیش بروند و همزمان با موارد زیر دست و پنجه نرم می‌کنند، نباید از این روش استفاده کنند:

  • مبتلایان به اختلالات روانی حاد مانند حالت مانیا یا افسردگی شدید که ممکن است به تحریک هیجانی ناخواسته منجر شود.
  • افرادی با وضعیت پزشکی غیرقطعی یا نقص در پوست سر(مانند زخم یا عفونت‌ روی پوست) که احتمال واکنش پوستی به الکترودها وجود دارد.
  • افراد با تحریک‌پذیری هیجانی بالا یا سابقه واکنش‌های شدید به تغییرات فعالیت امواج بزرگ مغزی(مانند اضطراب، آشفتگی خلقی)، خصوصا هنگام دریافت پروتکل‌های خاص
  • استفاده از qEEG در محیط غیرتخصصی یا بدون حضور متخصص آموزش‌دیده توصیه نمی‌شود؛ زیرا ممکن است پروتکل نادرست باعث بروز عوارض شناختی یا روانشناختی شود.

شواهد علمی درباره کاربرد qEEG در افسردگی

در بررسی‌های Aetna (یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های بیمه درمانی در ایالات متحده آمریکا) و توصیه‌های انجمن‌های علمی، ذکر شده است که qEEG ، تنها برای تشخیص عوارض نوروولوژیک مثل صرع، انسفالوپاتی یا ارزیابی سکته مفید بوده و برای افسردگی توصیه نمی‌شود.متخصصان به‌طور کلی معتقدند که qEEG  پتانسیل قابل‌توجهی دارد اما فعلا نباید جایگزین ارزیابی بالینی شود. برای ورود این روش به پروتکل‌های بالینی، متخصصین، نیازمند مطالعات بزرگ‌تر و با کنترل دقیق و بازبینی مستقل نتایج هستند.

در حال حاضر qEEG در شرایط تحقیقاتی و در آزمایشگاه‌هایی که روش‌شناسی دقیق دارند، کاربرد دارد و برخی شرکت‌ها تلاش دارند آن را تجاری‌سازی کنند؛ اما تا رسیدن به سطح استفاده معمولی در روان‌پزشکی، هنوز راه زیادی باقی است.

آیا همه افراد افسرده نقشه مغزی یکسانی دارند؟

افراد مبتلا به افسردگی نقشه مغزی یا الگوی عصبی یکسانی ندارند؛ بلکه بسته به ‌زیربخش افسردگی، ژنتیک، تجربه‌های محیطی و تفاوت‌های فردی، الگوهای مغزی متفاوتی دیده می‌شود. در ادامه، هر یک از موارد را توضیح خواهیم داد.

تفاوت‌های الگوهای مغزی بر اساس نوع افسردگی

افسردگی یک اختلال یکنواخت نیست و شامل زیرگروه‌های مختلفی مانند افسردگی ملانکولیک، آتیپیک و دیس‌تایمی می‌شود که هرکدام ویژگی‌های مغزی متمایزی دارند. تصویربرداری عصبی مانند؛ fMRI و PET  نشان داده است که در افراد مبتلا به افسردگی ملانکولیک، نواحی خاصی از مغز مانند قشر جلویی پیشانی (prefrontal cortex) کاهش فعالیت دارند. این نواحی در پردازش هیجانات، تصمیم‌گیری و تنظیم خلق نقش کلیدی دارند.

همچنین، در روند تشخیص افسردگی با نقشه مغزی فعالیت کاهش‌یافته در مدار پاداش مغزی (مانند ناحیه ventral striatum) ممکن است توضیحی برای ناتوانی در احساس لذت در بیماران ملانکولیک باشد.

در مقابل، افسردگی آتیپیک، معمولا با افزایش فعالیت محور HPA (هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال) و واکنش‌های فیزیولوژیک متفاوت به استرس مشخص می‌شود؛ همچنین شواهد نشان داده‌اند که افراد با افسردگی آتیپیک، واکنش عصبی شدیدی به محرک‌های پاداش دارند، برخلاف افراد با افسردگی ملانکولیک که پاسخ پاداش ضعیف‌تری دارند. این تفاوت‌ها نه تنها در علائم رفتاری و روان‌شناختی؛ بلکه در الگوهای فعالیت مغزی نیز بازتاب می‌یابند و علاوه بر اینکه نشان‌دهنده تفاوت مغز افراد افسرده و سالم می‌باشند؛ در تعیین نوع افسردگی نیز موثر واقع می‌شوند.

نقش ژنتیک و محیط در تفاوت‌های عصبی

ژنتیک نقش قابل‌توجهی در شکل‌گیری ساختارها و کارکردهای مغزی مرتبط با افسردگی دارد. مطالعات خانوادگی نشان داده‌اند که وراثت‌پذیری افسردگی، حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد است  که این میزان در افسردگی ملانکولیک حتی بیشتر می‌شود. ژن‌هایی مانند 5-HTTLPR  (مرتبط با انتقال‌دهنده سروتونین) و BDNF  (فاکتور نوروتروفیک مشتق‌شده از مغز) با عملکرد آمیگدالا، هیپوکامپ و قشر پیش‌پیشانی در ارتباط هستند. این ژن‌ها، می‌توانند حساسیت مغز به محرک‌های احساسی، پاسخ به استرس و توانایی بازیابی از شرایط تنش‌زا را تحت‌تاثیر قرار دهند.

در کنار ژنتیک، عوامل محیطی مانند؛ استرس مزمن، سوء‌رفتار در دوران کودکی، فقر، تغذیه ناکافی و روابط اجتماعی ناسالم، نقش پررنگی در تنظیم بیان ژن‌ها دارند. این فرآیند، از طریق مکانیزم‌های اپی‌ژنتیکی مانند متیلاسیون DNA یا تغییرات در هیستون‌ها صورت می‌گیرد؛ به‌عنوان‌نمونه تجربه تروما در کودکی، می‌تواند منجر به تغییرات دائمی در محور HPA و افزایش پاسخ‌پذیری مغز به تهدیدها شود.

در نتیجه، افراد با زمینه ژنتیکی خاص، ممکن است در مواجهه با محیط پرتنش، الگوهای مغزی متفاوتی نسبت به دیگران شکل دهند که آن‌ها را در معرض افسردگی شدیدتر یا مزمن‌تر قرار می‌دهد. چنین تغییراتی بیانگر تفاوت مغز افراد افسرده و سالم هستند و نقش مهمی در درک زیست‌عصبی اختلال افسردگی ایفا می‌کنند. شناسایی این الگوها با ابزارهایی مانند qEEG می‌تواند به تشخیص دقیق‌تر و درمان‌های هدفمندتر کمک کند.

اهمیت تحلیل اختصاصی برای هر فرد

با توجه به تنوع در علائم بالینی و تفاوت در ساختارهای مغزی، یک رویکرد “همه‌گیر” برای درمان افسردگی موثر نخواهد بود. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که حتی دو فرد با تشخیص افسردگی اساسی (Major Depressive Disorder)، ممکن است از لحاظ تصویربرداری مغزی، واکنش به دارو و علائم روان‌شناختی بسیار متفاوت باشند.

این ناهمگونی، باعث شده محققان به سمت تعریف زیرگروه‌های اختصاصی افسردگی بر اساس داده‌های نوروبیولوژیک مانند الگوهای fMRI یا EEG حرکت کنند. در واقع، در برخی مطالعات، استفاده از داده‌های مغزی برای تشخیص افسردگی ملانکولیک، دقتی تا حدود ۷۰٪ داشته است.

اهمیت تحلیل اختصاصی به این دلیل است که درمان‌های استاندارد، از جمله داروهای SSRI یاCBT، برای برخی افراد موثر نیستند و نیاز به روش‌های درمانی جایگزین دارند. اگر بتوان برای هر فرد، بر اساس ویژگی‌های مغزی و ژنتیکی‌اش، نقشه درمانی خاص طراحی کرد، اثربخشی درمان به‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد؛ به‌عنوان‌نمونه تحریک مغزی TMS یا tDCS در بیماران با فعالیت پایین در قشر پیشانی، اثربخشی بیشتری دارد

آیا qEEG به‌تنهایی برای تشخیص افسردگی کافی است؟

خیر، qEEG  به‌تنهایی برای تشخیص افسردگی کافی نیست. این روش هنوز به عنوان یک ابزار تشخیصی مستقل برای افسردگی تایید نشده و بیشتر به‌عنوان مکمل برای ارزیابی‌های بالینی یا پژوهشی مورد استفاده قرار می‌گیرد. جالب است بدانید؛ مقاله‌ای در American Journal of Psychiatry نتیجه می‌گیرد که qEEG آماده استفاده روتین برای هدایت درمان افسردگی نیست، و شواهد فعلی از کیفیت کافی برخوردار نیستند.journal.aspx

آیا qEEG جایگزین روان‌پزشک و مصاحبه بالینی می‌شود؟

qEEG ، به‌تنهایی نمی‌تواند جایگزین روانپزشک و مصاحبه بالینی شود. اگرچه این ابزار می‌تواند به شناسایی الگوهای فعالیت مغزی و حتی پیش‌بینی پاسخ به برخی درمان‌ها کمک کند، اما هنوز برای تشخیص قطعی اختلالات روانی مانند افسردگی، دقت و اعتبار کافی ندارد. تشخیص دقیق، همچنان نیازمند بررسی‌های بالینی، مصاحبه با بیمار و ارزیابی معیارهای تشخیصی مانند DSM است؛ بنابراینqEEG ، فقط یک ابزار مکمل در کنار تشخیص بالینی به‌شمار می‌آید.

هزینه تقریبی  گرفتن نقشه مغزی برای افسردگی چقدر است؟

هزینه نقشه مغزی (qEEG) برای ارزیابی افسردگی بسته به کشور، شهر، تجهیزات کلینیک، و تجربه متخصص می‌تواند بسیار متفاوت باشد. این هزینه معمولاً شامل مراحل مختلفی مانند ثبت EEG، پردازش سیگنال‌ها، تحلیل آماری و تفسیر تخصصی نتایج توسط نورولوژیست یا روان‌پزشک است.

همچنین، اگر نقشه مغزی برای هدف خاصی مانند تعیین مسیر درمان، انجام شود، ممکن است در قالب یک پکیج درمانی گنجانده شود. در بسیاری از کشورها این خدمت تحت پوشش بیمه نیست و باید به‌صورت آزاد پرداخت شود.

چگونه یک مرکز معتبر برای تهیه نقشه مغزی انتخاب کنیم؟

برای انتخاب یک مرکز معتبر جهت تهیه نقشه مغزی فرد افسرده، توجه به چند ویژگی کلیدی ضروری است. بهترین مراکز دارای تجهیزات پیشرفته ثبت EEG دیجیتال با کیفیت بالا، نرم‌افزارهای تحلیل تخصصی برای بررسی تفاوت مغز افراد افسرده و سالم و تیمی متشکل از روان‌شناسان و روان‌پزشکان چیره‌دست هستند. تجربه در تفسیر QEEG فرد افسرده و توانایی طراحی پروتکل‌های درمانی مانند نوروفیدبک یا rTMS نیز اهمیت بالایی دارد. انتخاب چنین مرکزی برای تشخیص افسردگی با نقشه مغزی باعث افزایش دقت تشخیص و اثربخشی درمان افسردگی بر اساس نقشه مغزی خواهد شد.

دنبال یادگیری بیشتر هستید؟

2 پاسخ

  1. سلام دکتر. تو مقاله اشاره شده که توی نقشه مغزی افراد افسرده فعالیت بعضی نواحی کمتره. آیا بعد از درمان، مثلا با دارو یا RTMS، این نقشه مغزی تغییر می‌کنه و دوباره اون نواحی فعال می‌شن؟

    1. سلام آقای کریمی عزیز. بله، یکی از کاربردهای مهم نقشه مغزی دقیقاً همین بررسی تغییرات پس از درمانه. با درمان مؤثر، چه دارویی، چه rTMS یا روان‌درمانی، معمولاً فعالیت نواحی کاهش‌یافته به مرور بهتر می‌شه و این به وضوح در نقشه‌های بعدی قابل مشاهده‌ست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *